به گزارش ایران اکونا به نقل از خبرگزاری تسنیم از قم، عدهای از تحلیلگران عقیده دارند رابطه با آمریکا و کشورهای اروپایی کلید رشد اقتصادی مملکت و نجات از وضعیت نامناسب اقتصادی خواهد بود و اگر چنانچه پای آمریکا یا کشورهای اروپایی به اقتصاد کشور باز شود مملکت ما از نظر اقتصادی جهش چشمگیری خواهد داشت.
درصورتیکه با نگاهی عمیق و تحلیلی به تاریخ کشور متوجه میشویم هیچگاه بیگانگان در ارتباطات اقتصادی خود با ما سود آنچنانی را به مردم ایران نرسانده و فقط منافع خود را مدنظر داشتهاند، هرچند باید توجه داشته باشیم یکی از ارکان اصلی رشد اقتصادی یک کشور ارتباط با کشورهای دیگر میباشد اما در این ارتباطات باید دقت زیادی داشته باشیم که تمام ظرفیتهای کشور را معطل بیگانگان نکرده و کلید رشد اقتصادی را در دست خارجیها نبینیم زیرا تجربه چندصدساله تاریخ معاصر ایران ثابت کرده چشم رنگیهای اروپایی و آمریکایی برای خوشبختی و رفاه مردم ایران هیچ ارزشی قائل نبوده اند و فقط چشمشان بهدنبال منابع عظیم کشور ما بوده است.
یکی از تجربههای تاریخی ما در قبال آمریکا و کشورهای اروپایی مسئله نفت ایران است که در زمان قاجار و پهلوی توسط خارجی ها به تاراج رفت، به عنوان نمونه از اولین قراردادهای نفتی ایران با کشورهای اروپایی قرارداد ننگین دارسی میباشد که در زمان مظفرالدین شاه حق انحصاری برای بهرهبرداری از نفت و گاز ایران در سه چهارم مساحت کشور به مدت 60 سال در اختیار بریتانیا قرار گرفت و از سود سالیانه استخراج این منابع فقط 16 درصد آن سهم ایران بود.
بعد از گذشت سالها از این قرارداد و در زمان حکومت پهلوی رضاخان بهصورت یکطرفه قرارداد دارسی را لغو و در سال 1933 قرارداد جدیدی را با انگلستان انعقاد نمود، و این امید را به وجود آورد که با لغو دارسی منابع نفت و گاز کشور که بزرگترین ثروت ملی ما محسوب میشوند دیگر با قیمتی ناچیز به تاراج نمی روند، اما در کمال تعجب میبینیم ضرر قرارداد نفتی جدید رضاخان با کشور انگلستان چیزی بدتر از قرارداد قبلی است.
بسیاری از تحلیلگران بر این باور هستند که لغو قرارداد دارسی و بستن قرارداد جدید توسط رضاخان حرکتی از پیش برنامهریزیشده بوده تا رضاخان به نشانه تشکر از انگلستان برای کمک هایی که به روی کار آمدن و تاج گذاریش داشتند، هدیهای را به آنها داده باشد، خانم نیکی آر کدی استاد دانشگاه یو سی ال آمریکا در مورد انعقاد این قرارداد جدید توسط رضاخان مینویسد:
«مجموعه شکایات بیحاصلی که در طول سالهای بعد از جنگ بر ضد شرکت مزبور شد رضاشاه را وادار ساخت که امتیاز شرکت نفت ایران و انگلیس را در سال 1932 لغو کند، تهدیدات انگلستان و ترس رضاشاه از قیامهای داخلی ازجمله عواملی بود که موجب شد رضاشاه قرارداد تجدیدنظرشدهای را در سال بعد (1312 ش) امضا کند، در این قرارداد جدید حق نظارت و یا سهم الامتیاز ایران از عواید نفت تغییر چندانی نکرده بود، منطقه عملیاتی قرارداد کوچکتر شد اما تاریخ انقضای آن از سال 1961 بهسال 1993 که احتمالاً تا آن تاریخ منابع نفتی ایران تمام میشد افزایش یافت، بریتانیای کبیر به برداشت سود هنگفت و پرداخت حقالامتیاز کمی به دولت ایران ادامه میداد و هنوز هم در استان خوزستان ارباب اقتصادی منطقه محسوب میشد، انگلیس نهتنها صنعت نفت بلکه حتی تجارتهای جزئی را نیز کنترل میکرد این در حالی بود که امور سیاسی منطقه جنوبی ایران نیز هنوز تا حدود زیادی زیر کنترل انگلیسیها قرار داشت، رضاشاه بههرحال زیر فشار نفوذ انگلیسیها قرار داشت و انگلیسیها هم در چشم مردم ایران شهرت و احترامی نداشتند¹»
محمدقلی مجد استاد دانشگاه پنسیلوانیا در کتاب خود اشاره میکند که لغو قرار داد دارسی با وجود ننگین بودنش و تعویض آن با قرار داد جدید توسط رضاخان ضرر هنگفتی را برای ایران به بار آورد، ایشان در مورد این مسئله در کتاب خود می نویسد:
«گزارش بانک جهانی آشکار می سازد که:بر اساس این برآوردها، شرکت نفت انگلیس و ایران با عدم اجرای درست و توأم با حسن نیت تعهداتش در چارچوب امتیاز دارسی؛ و با مهندسی کردن نحوه تعویض امتیاز دارسی با قرارداد نامطلوب سال 1933، ایران را از در آمدی بالغ بر 2.1 میلیارد دلار محروم ساخت.
با معیارهای سال های 1911 تا 1951، و برای کشور فقیری مثل ایران، 2.1 میلیارد دلار درآمدی غیرقابل تصور بود. مثلا در سال 1925، کل مخارج دولت ایران فقط 20 میلیون دلار بوده است. این گزارش می افزاید که میزان واقعی چپاول ثروت نفتی ایران به دست انگلیس به مراتب بیشتر از 2.1 میلیارد دلاری است که بر اساس آمار و ارقام منتشره از سوی خود شرکت برآورد شده است²»
دکتر جان فوران نویسنده برجسته آمریکایی و استاد دانشگاه کالیفرنیا نیز در مورد تبعات این قرارداد رضاخان می نویسد:
«در فاصله سالهای 1312 تا 1328 شرکت نفت انگلیس و ایران 895 میلیون پوند استرلینگ درآمد خالص داشتهاست از این مبلغ 500 میلیون پوند سود سرمایه بوده ،175 میلیون پوند به دولت انگلیس مالیات پرداخته و 115میلیون پوند سود سهام سهامداران غیرایرانی عمدتاً انگلیسی شده و تنها 105 میلیونپوند به دولت ایران پرداختهاند یعنی ایران تنها 9.11 درصد درآمد خالص یا 6.14 درصد از سود خالص عایدات داشتهاست .حال اگر سود را از آغاز بهرهبرداری از نفت ایران حساب کنیم از 1287 تا 1329 شرکت نفت بین 3 تا 5 میلیارد دلار سود خالص داشته که بین 10 تا 20 درصد آن به ایران پرداخت شد. در سال 1326 که حق امتیاز ایران 7 میلیون پوند استرلینگ شد شرکت نفت از پرداخت حق گمرکی وارداتش به ایران به ارزش 6 میلیون پوند استرلینگ ونیز از مالیات بر صادرات از ایران به مبلغ 20 میلیون پوند معاف بودهاست³»
با وجود اینکه شواهد و مدارک نشان میدهد قرارداد نفتی جدید رضاخان با انگلستان به مراتب بدتر از قرارداد دارسی بوده یا لااقل دست کمی از آن نداشته ولی عده ای با تحریف تاریخ بیان میکنند که رضاخان بدون ترس از قدرت انگلستان با شجاعت زائد الوصفی قرارداد دارسی را سوزاند و قرارداد پر منفعتی را جایگزین آن نمود.
جرج کرزن وزیر خارجه انگلیس و رئیس مجلس اعیان این کشور در مورد قرار داد نفتی 1933 که میان رضاخان و انگلیس بسته شد، میگوید: «واگذاری کلیه منابع نفتی یک مملکت به دست خارجی حقیقتا عجیب و غریب به نظر می آید و حرارت انگلیسی دوستی در تهران در هیچ تاریخی به این درجه بالا نرفته⁴»
محمد علی همایون کاتوزیان عضو دانشکده مطالعات شرقی دانشگاه آکسفورد در مورد داستان قرار داد رضاخان و انگلیس در کتاب اقتصاد سیاسی ایران می نویسد: « او [ رضاشاه] به کابینه دستور داد تا مذاکرات رسمی را با شرکت نفت انگلیس در حوالی سال 1310 شمسی آغاز کند رئیس هیئت نمایندگی ایران قدرتمندترین مرد کشور بعد از شخص شاه بود: عبدالحسین تیمورتاش وزیر مقتدر دربار.
در واقع تیمورتاش از دیدگاه رادیکال تری به اوضاع مینگریست و حتی معتقد بود حکومت ایران باید هم برای هراساندن انگلیس و هم بهبود روابط ایران و شوروی رویه دوستانه تری را با شوروی در پیش گیرد مذاکرات به طول انجامید و شاه کنترل اعصاب خود را از دست داد یک روز غرش کنان به جلسه هیئت دولت وارد شد و پرونده نفت خود را به داخل بخاری پرتاب کرد و با گفتن اینکه از جلسه بیرون نمیروید تا امتیاز را لغو کنید، به آنها دستور داد بیانیه لغو یک جانبه امتیاز دارسی را آماده کنند. این نمونه ای بود از رفتار عجولانه مستبدی که عادت کرده بود اراده خویش را در هر شرایطی تحمیل کند؛ با وجود این اما این بار رضاشاه پا را از حد خود فراتر گذاشته بود، درمورد این قرارداد اگر رضاشاه میخواست سلطنت خود را حفظ کند نمیتوانست با شیوه های مرسوم خود حرفش را کاملاً به کرسی بنشاند. امتیاز دارسی طبق دستور لغو شد؛ اما شاه نیز فهمید، یا مجبور شد بفهمد که باید قرارداد جدیدی را بپذیرد.
ایرانیان ابتکار عمل را از کف دادند و قرارداد 1933م [1312 شمسی] بسته شد. طبق معمول این قرارداد به صورت یک پیروزی بزرگ جلوه داده شد؛ در حالی که شکستی مفتضحانه بود. قرارداد جدید تنها یک چهارم منطقهٔ تحت پوشش امتیاز دارسی را می پوشاند؛ اما همین بخش تمامی مناطق مورد بهره برداری و بیشتر ذخایر کشف شده را در بر می گرفت. مدت قرارداد نیز از 27 به 60 سال افزایش یافت پایه پرداخت سهم ایران هم از 16 درصد سود خالص سالانه شرکت به 4 شیلینگ برای هر بشکه تولید شده تغییر کرد. این تغییرات به هیچ رو به معنای بهبود قطعی سهم ایران در طول دوره امتیاز نبود... سرانجام برای زدودن تلخکامی تحمیل چنین قراردادی ،شرکت پذیرفت که یک میلیون لیره برای سال 1310 و یک میلیون لیره نیز برای انعقاد قرارداد جدید بپردازد. با این همه شایان توجه است که هیچ گونه ضابطه محکمی برای تحدید نظر و مذاکره درباره قرارداد در آینده منظور نشد: از ایرانیان انتظار می رفت که به مدت شصت سال به مفاد این قرارداد غیر منصفانه پایبند بمانند و این یک آبرو ریزی بود... ⁵»
منابع:
1_ کتاب ریشه های انقلاب ایران،نوشته نیکی آر.کدی،ترجمه عبدالرحیم گواهی،ص 193
2_کتاب رضاشاه و بریتانیا بر اساس اسناد وزارت خارجه آمریکا،نوشته محمد قلی مجد،ترجمه مصطفی امیری،ص221
3_کتاب مقاومت شکننده،نوشته جان فوران،ترجمه احمد تدین،صص 425_426
4_کتاب تاریخ بیست ساله ایران، نوشته حسین مکی،ج5،ص306
5_ کتاب اقتصاد سیاسی ایران، نوشته محمدعلی همایون کاتوزیان،ص 162