لاریجانی: مطلقاً پیشنهادی برای حضور در دولت نداشتم

علی لاریجانی در گفتگوئی از دیدارش با دبیر شورایعالی فضای مجازی و راه حل این شورا برای حل مساله فیلترینگ روایت و اصل هشتادوپنجی شدن لایحه حجاب و عفاف را نقد کرد و تاکید داشت که مساله ای که با عموم مردم سروکار دارد را نمی توان در پستو حل و فصل کرد.
- اخبار رسانه ها -

به گزارش ایران اکونا به نقل از گروه رسانه‌های خبرگزاری تسنیم، علی لاریجانی، رئیس سه دوره مجلس و مشاور رهبری گفت: یکبار به مرحوم رئیسی عرض کردم که مساله برجام مثل معامله پیاز و سیب زمینی نیست. هرکس بخواهد حل کند مقداری خیس می شود. ما باید بپذیریم که مقداری هم فحش فی سبیل الله بخوریم تا مشکل را از جلو پای مردم برداریم.

«علی لاریجانی» فرزندِ سیاستمدار مرحوم آیت الله العظمی میرزا هاشم آملی و داماد محبوب خانواده شهید علامه مطهری، مدت ها بعد از آن روزهایی که برای دومین بار مُهر ردصلاحیت بر پرونده کاندیداتوری اش در انتخابات ریاست جمهوری زده شد، روبروی دوربین خبرگزاری خبرآنلاین نشست تا هم از دلیل دو بار ردصلاحیتش بگوید هم از دولت تازه روی کار آمده که برخلاف روایت ها هیچ مسئولیتی را به او پیشنهاد نکرده بود.

علی لاریجانی در این گپ و گفت دو ساعته، از دیدارش با دبیر شورایعالی فضای مجازی و راه حل این شورا برای حل مساله فیلترینگ روایت کرد، وقتی از حجاب و عفاف پرسیدیم بدون تعارف اصل هشتادوپنجی شدن این لایحه را نقد کرد و تاکید داشت که مساله ای که با عموم مردم سروکار دارد را نمی توان در پستو حل و فصل کرد.

لاریجانی از برجامی حرف زد که از نگاه او در دولت سیزدهم فرصت احیای آن از دست رفت، از ضرورت مذاکره برای رفع تحریم و تاکید براین نکته که شانگهای و بریکس نمی توانند جایگزینی در شرایط تحریمی ایران باشند. با لاریجانی از قرارداد 25 ساله با چین حرف زدیم، از گعده های خانوادگی با برادرانش، از روزهایی که وزیر ارشاد بود و مخالف ممنوعیت ویدئو، از تنش بین ایران و اسرائیل و ....

مشروح گفتگوی خبرگزاری خبرآنلاین با علی لاریجانی، مشاور رهبر انقلاب، عضو مجمع تشخیص و رئیس سه دوره مجلس را بخوانید؛

*****

*آقای دکتر لاریجانی!  شما را فرزند متفاوت مرحوم آمیرزا هاشم آملی می دانند و البته داماد محبوب خانواده شهید مطهری. هستید واقعا؟ 

متفاوت را نمی دانم. هیچ دو نفری مثل هم نیستند، متفاوت هستند. آنچه را شما می گویید جز خصوصیاتی طبیعی است. ما هم اینگونه هستیم.

*شاید بخشی از این تفاوت را براساس تغییر شما مطرح می کنند، اینکه آقای لاریجانی که ما در سال 1403 می بینیم متفاوت از چهره ای است که در دهه 60 و 70 می دیدیم. و حتی در مقطعی مثل انتخابات 1400 رییس جمهور مطلوب اعتدالیون و اصلاح طلبان می شود علی لاریجانی. یا در انتخابات هیات رییسه مجلس دهم برخی اصلاح طلبان مجلس هم پشت ریاست شما ایستادند. راز این تغییر و چرخش و اینکه طیف هایی که زمانی رقیب شما بودند، کنار شما قرار می گیرند را چه باید بدانیم؟ 

البته در مجلس دهم همه اصلاح طلبان اینگونه نبودند، برخی شان اینگونه بودند، برخی شان هم نبودند. بنابراین این موضوع اقتضایی است. اما اینکه افراد در مسیر فعالیت هایشان، تغییراتی رخ دهد طبیعی است. یعنی در مورد آدم هایی که خیلی ایستا هستند سوال است که چطور در مسائل مختلف زمان که اقتضا می کند برخی امور تغییر کند، تغییری ندارند.

مرحوم ملاصدرا یک نظریه به عنوان حرکت جوهری دارد، مبنی براینکه هر لحظه همه موجودات در حال تغییر هستند. نه فقط انسان، همه موجودات که هستی دارند وجودا تغییر می کنند.  خیلی نظریه جالبی است. بنابراین این تغییر کردن طبیعی است. اما اگر مقصود این است که آرایی که در زمینه سیاست بوده تغییر کرده جای توضیح دارد. 

ما در حوزه سیاست دو سنخ آراء داریم؛ یکسری آرایی که پایه ای است و یکسری اموری است که بر حسب زمان باید در موردش تصمیم گرفت. موضوع پایه ای مانند اصل انقلاب اسلامی، اصل اسلام، تفکر امام، ولایت فقیه و ...در این موضوعات من همان نظرات سابق را دارم. یعنی معتقدم که ایران مبنائا وقتی که بر پایه تفکر اسلامی زیست سیاسی خود را تنظیم کرد از قدرت برخوردار بود. چه در زمان انقلاب اسلامی و چه قبل از آن. اما زمانی که تحت گرایش های غربی در زمان قاجار و پهلوی قرار گرفت، دچار اعوجاجاتی شد و صحنه سیاست داخلی نامتوازن شد ولی در زمان صفویه اینگونه نبود. بنابراین آنجایی که شما یک محور وصل در جامعه دارید، آنوقت قدرت تان بیشتر روشن می شود. 

در خودم تغییری احساس نمی کنم

یک مطلبی افلاطون دارد بر این مبنا که اگر کشوری می خواهد قوی باشد مهمترین مساله اش این است که بر یک امر فضیلت محور بتوانند با هم جمع شوند.  یکی از نقایصی که ما داریم که امروز در صحنه سیاست مطرح است، این است که مبنا را بر آنچه که در دموکراسی مردم می خواهند، گذاشته اند. این یک حسن دارد و آن اینکه خواسته های مردم مبنا است. اما چون یک امر فضیلت محور این ها را به هم وصل نکرده است، مسیری است که آدمیان به انزوا و گریز از یکسری حقایق کشیده می شوند. 

برهمین اساس من در خودم تغییری احساس نمی کنم و فکر می کنم برای حکومتی که مبنایش آرای امام و رهبری است باید همچنان پافشاری و پیگیری کرد. اما در مسائل مختلف من به مسیر اعتدالی اعتقاد دارم که بتوانیم ظرفیت های موجودد کشور را جمع کنیم. غالبا هم در مسیر کاری خودم از مدیران و نیروهای متفاوت استفاده کرده ام، ضرر هم نکردیم. الان هم نظرم این است که باید تلاش کنیم نیروهایی که کارآمد هستند را به کار بگیریم. حتی اگر اختلاف نظرهایی در فرعیات داشتند نه در اصول. 

هزینه دادن اشکالی ندارد آنهم برای نجات کشور

*شما عنوان کردید که چرخش ها طبیعی است، ولی واقعیت این است که در میان سیاستمداران ایرانی، این تغییر یا با ترس یا با تاخیر یا با وسواس و طمأنینه زیاد انجام می شود، شاید علت این باشد که سیاستمدارانی که تغییر مسیر داده اند گاها هزینه های زیادی را هم داده اند. در چند سال اخیر رفتارهایی که با شما از سوی طیفی از اصولگرایان شد، رفتارهای تندی بود. شما یک جایی از آنها به عنوان خالص سازان یاد کردید که حتی دنبال این بودند که شما را هم حذف کنند، برداشتم این است که شما در مسیر تغییر خود، آن هزینه را هم داده اید. خودتان این برداشت را دارید؟ مثلا رد صلاحیت شما هزینه ای بود که دادید.

به هر حال هر فعل سیاسی اگر بخواهد موثر باشد بدون تبعات نیست. بخشی مثبت و بخشی هم منفی است. مهم این است که انسان احساس کند وظیفه اش در شرایط فعلی چیست. هزینه دادن که اشکالی ندارد. آدم که نمی خواهد آبرویش را با خود به قبر ببرد. باید هزینه کنیم. برای نجات کشور، رونق اقتصادی کشور و ... انسان هزینه هم می دهد. 

ببینید یک نکته ای وجود دارد که باید روشن تر به آن پرداخته شود، که اینها تبعات آن است. و آن این نکته است که ما چگونه می خواهیم ایران را اداره کنیم. آیا یک حزب (ما که حزبی نداریم) و یا یک گروه، توانمندی اداره کشور را دارد؟ تجربه نشان داده که اینگونه نیست. نه توانمندی آن را دارند و نه عقلایی است. 

در سلیقه خالص سازی، می خواهند کشور را به تنهایی اداره کنند

بله اگر یک وقتی در ایران احزاب قوی مثل حزب جمهوری اسلامی به وجود بیاید، اشکالی ندارد که در فضای دموکراتیک حزب پیروز کشور را اداره کند. البته این هم ظرایفی دارد. یعنی حزب پیروز با یک منطقی باید این کار را بکند. یکی از نکاتی که افلاطون می گوید (امروز زیاد از افلاطون حرف می زنیم) این است که وقتی یک حزبی پیروز می شود باید احترام جامعه و حزب های دیگر را در نظر بگیرد. مقصودش این است که بگوید من به قانون بیشتر وفادارم. این نکته مهمی است. به قانون وفادار بودن این است که نظام جمهوری اسلامی که بر اساس استقلال و توانمندی های فکری شکل گرفته، همین گونه ادامه یابد. 

دو سلیقه است؛ یک سلیقه خالص سازی شده است و فکر می کند به تنهایی می تواند کشور را اداره کند و هرچقدر هم فکرشان خیلی محدودتر باشد و به تعبیر خودشان اصیلتر و خالص تر باشد اداره کشور راحت تر و بهتر و توانمندی کشور بیشتر و منافع اقتصادی بیشتر خواهد بود. 

سلیقه دیگر این است که نه این فکر می تواند توانمندی خلق کند و نه تجربه این را نشان داده است. بنابراین ما هرچه سیطره حضور سلایق مختلف را با یک چارچوب درستی فراهم کنیم به نفع کشور است. هم از نظر اعتلای سیاسی و هم از نظر توانمند کردن اجتماعی و هم پیشرو بودن در اهداف اقتصادی. 

من از این گروه دوم هستم، معتقدم که راه اول جواب نمی دهد و برای کشور هم پر هزینه است. اگر تاریخ انقلاب را هم نگاه کنیم، اغلب اینگونه بوده و این تجزیه کردن های مختلف در کشور به آن آسیب زده است. بله اگر شخصیت و گروهی بیایند علم مخالفت با نظام را بردارند به این معنا که تیغ به چهره نظام بکشند، به درد این حکومت نمی خورد، آنها می روند و اپوزیسیون می شوند.اما کسانی هم که سلیقه شان متفاوت است مثلا می گویند که ما این چارچوب را قبول داریم، اما در اقتصاد نظرمان این است یا می گویند که ما در اداره کشور از نظر سیاسی به این نظر نگاه می کنیم،  نباید انگی به آنها بزنیم و خارج شان کنیم.

تنگ کردن صحنه سیاسی، به صلاح کشور نیست

مرحوم مدرس از شخصیت های مهم و ممتاز سیاسی کشور بود. هم آدم فاضلی بود و هم خوب می فهمید و شجاعت را داشت. مرحوم آقای مدرس در صدر مشروطه در مجلس نطقی کرده بود مبنی براینکه در عالم سیاست همیشه نظرات متفاوت وجود دارد، و ما نباید افراد را با این نظرات طرد کنیم. ایشان یکی از مخالفان وثوق الدوله بود اما بعد از مدتی که وثوق الوله به خارج رفته بود و برگشته بود ظاهرا، در کابینه صمصام السلطنه دوباره وثوق را آورده بودند که وزیرش کنند. آنجا مدرس بلند شد و از وی دفاع کرد. از او پرسیدند تو که او را از رده خارج کرده بودی، چطور الان از او دفاع می کنی؟ گفت در آن زمان یک اشتباهی کرد و من باید این کار را می کردم اما امروز ظرفیتی است که باید از آن استفاده کنیم. 

این ظرفیت تحمل دیگران خیلی اهمیت دارد. به هرحال، یکی از این روش ها را باید برای حکومت انتخاب کرد. تصورم این است که روشی که در گذشته امام داشته اند و رهبری انقلاب دارند، به این نظر نزدیکتر است.  در زمان حضرت امام روحانیت مبارز بودند، روحانیون مبارز هم بودند. از هر دوی این گروه استفاده می کرد. در زمان حال هم اینگونه است. رهبری به همه سلایق چپ و راست توجه دارند. ولی در گروه بندی های داخلی عده ای اینگونه نیستند و من فکر می کنم که صلاح کشور اینگونه نیست که ما اینقدر صحنه سیاسی را تنگ می گیریم.

همان ها که برای ردصلاحیت آیت الله هاشمی فعال بودند، برای من هم فعال بودند

*این گروهی که از آن صحبت می کنید چقدر پشت رد صلاحیت شما بوده اند، چه در سال 1400 و چه در 1403؟ بهرحال وقتی آقای علی لاریجانی را ردصلاحیت می کنند فقط علی لاریجانی نیست که رد صلاحیت می شود، سه دوره رییس مجلس ردصلاحیت می شود، مشاور رهبری ردصلاحیت می شود، نماینده رهبری در شورای عالی امنیت ملی ردصلاحیت می شود، دبیر اسبق شورای عالی امنیت ملی ردصلاحیت می شود. این سابقه ای که پشت سر شما است همراه با این رد صلاحیت وجود دارد. این تفسیر می شود که این الک که برخی به دست گرفته اند سوراخ هایش آنقدری ریز می شود که دیگر حتی کسی که سه دوره رییس مجلس بوده، صلاحیت ریاست جمهوری ندارد. این طیف چه کسانی هستند؟ و اینکه آیا اینقدر قدرت دارند که بیایند چنین فردی با چنین سابقه و صبغه ای رد صلاحیت کنند؟ 

لابد قدرت دارند که این کار را کرده اند... (خنده)

*دقیقا کجا حضور دارند و هستند؟ مثلا رد صلاحیت شما مانند ردصلاحیت آقای هاشمی بود؟ ردصلاحیت آقای لاریجانی ر سوابق و مسئولیت های ایشان نیست؟

این هم در همان مقوله قبلی می گنجد. من نمی خواهم که از خودم دفاعی کنم. مساله گذشته و تمام شده است. ولی من این مسیرها را درست نمی دانم. یعنی آنقدر قافیه ها را تنگ می گیریم، که در آن آقای هاشمی رفسنجانی کاندیدای ریاست جمهوری نمی تواند باشد. رد صلاحیت ایشان شاید از رد صلاحیت من شدیدتر بود. خب ایشان سابقه طولانی تری در انقلاب داشته است. آن زمان هم بخش های دیگری بودند که فعال بودند. البته برای ما هم، همان ها فعال بوده اند. اینبار هم من از آنها سوال کردم که برای چه ما را رد صلاحیت کردید.

گفتم چرا ردصلاحیت شدم، گفتند مدیر و مدبر نیستم!

*برای بار دوم...؟

بله برای بار دوم. دفعه اول یکسری مسائل سیاسی را گفته بودند و یکسری مطالبی که مقداری مساله آفرین بود. نمی دانم چطور این حرف ها را می زنند. من از قوه قضاییه خواستم تا آقای اژه ای رسیدگی کنند. رسیدگی شد و حکم هم صادر شد و گفته شد که این حرف ها خلاف است. خب پس برای چه من را رد کرده اند؟ گفتند که ما در مجموع گفته ایم که شما مدیر و مدبر نیستید.

گفتند چرا از نمایندگان ردصلاحیت شده حمایت کرده ام

*با چه مصادیقی؟

گفتند یکی از مصادیق مهمش این بوده که یک عده از نمایندگان مجلس را رد صلاحیت کرده بودیم اما شما از آنها حمایت کردید. نماینده مجلس را که من انتخاب نمی کنم مردم انتخاب می کنند. شورای نگهبان تایید کرده بودند. خب اگر بد بودند چرا شما انها را در دوره قبل تایید کرده بودید. گفتند ما نمی دانستیم که اینگونه می شود. گفتم ما هم نمی دانستیم. ما که کارآگاه نیستیم.(خنده)

ما در مجلس آنها را آدم های سالمی دیدیم که کار می کردند و زحمت می کشیدند، دفاع کردیم. وظیفه رییس مجلس است. مگر می تواند از نمایندگان مجلس دفاع نکند. یک وقتی می گویید فسادی داشته، آن را باید دستگاه های امنیتی بگویند ما که از پشت صحنه افراد خبر نداریم. ظاهرشان را دیده ایم که کار می کردند و آدمهای خوبی بودند. مواردی هم بود که من پیگیری کردم و شورای نگهبان نظرش تغییر کرد. شورای محترم نگهبان نهاد مهمی است اما معصوم نیست، همین رئیس جمهور فعلی آقای پزشکیان را ردصلاحیت کرده بودند و با تدبیر رهبری مساله ایشان حل شد. با این منطق رهبری هم از فردی که شما ردصلاحیت کردید حمایت کرده پس ایشان در چارچوب تایید شما نمی گنجد.

نظر شورای نگهبان وحی منزل نیست /فعل این شورا باید قابل دفاع باشد

مثلا خانم متدینی بود که او را رد کرده بودند. من یکی از حقوقدانان شورای نگهبان را خواستم و از او پرسیدم که برای چه او را رد کرده اید؟ گفتند اشتباه شد. اما باز هم اشتباه خود را رفع نکردند. آن خانم چند بار دیگر پیش من آمد و گریه می کرد و می گفت که با آبروی من بازی کرده اند. راست هم می گفت. در محیط های کوچک اینگونه می شود. مخصوصا نسبت به خانم ها.  من از ایشان دفاع می کردم. البته بعضی از دفاعیات ما را شورای نگهبان قبول کرد و کاندیداها را برگرداند. پس مشخص است که نظرشان وحی منزل نبود.

من فکر می کنم که پشت صحنه ایراد دارد و به دلایلی این کارها را می کنند. شورای نگهبان مرجع مهمی از نظر قانون اساسی است. ولی فعلی که انجام می دهد باید قابل دفاع باشد.  حالا که این مساله گذشته و من نمی خواهم بیشتر در این مورد حرف بزنم. برای ما که بد نشده است. فرصت مطالعه بیشتری داریم. ولی در کل نظر شما را تایید می کنم. این مسیر خوبی برای کشور نیست. یعنی نباید مردم احساس کنند که زمینه مشارکتشان در حکومت کاهش پیدا می کند. این باید مدام تقویت شود. مردم باید احساس کنند که در بخش های مختلف می توانند مشارکت جدی داشته باشند .البته افراد دیگری هم سرنوشتی مانند ما داشته اند اما سر و صدای آن کمتر بود. این باعث می شود که همبستگی ملی مخدوش شود، توانمندی سیاسی در کشور ضربه ببیند.

تندروها قدرتمند و به این سادگی به حاشیه نمی روند

*آقای لاریجانی! تغییر فضایی که در کشور پس از سال 1403 اتفاق افتاد، فکر می کنید این طیف را کم کم به حاشیه می برد؟ وفاق ملی و انسجام مردمی که از آن حرف می زنید، فکر می کنید که با روی کار آمدن دولت جدید و مجلس و قوه قضاییه ای که دارد تلاش می کند همراه دولت باشد، محقق می شود و طیف تندرو کم کم به حاشیه رانده می شوند؟ 

آنها قدرتمندند، به نظر من به این سادگی نیست ولی بی تاثیر هم نیست. آنچه که مهم است، این است که همه رفت و آمدها و فعل و انفعالات باید یک هدفی داشته باشد. 

من تصورم این است که مساله اصلی کشور ما، توسعه ملی ایران است. این توسعه، شامل بخش اقتصاد، فرهنگ، اجتماع، سیاست، دیپلماسی و ... است. چه مشکلی در اینجا وجود دارد؟ به نظر من چون همه این وحدت ها و تلاش ها باید حول یک هدف مهمی باشد.

از این دولت هم بپرسید که شما به دنبال چه هستید؟ خب حالا مثلا وفاق کنید، می خواهید چیکار کنید؟ وفاق کنیم که چه بشود؟ به نظر من گمشده اصلی ما توسعه ملی ماست. نقص ما در کجاست؟ نکته اول اینکه ما یک تئوری روشن در مورد توسعه ملی نداریم که با نظریه عدالت اجتماعی همراه باشد. ممزوج شدن اینها می تواند مساله را حل کند. وگرنه می گوییم توسعه ملی این است، آنوقت می پرسند پس عدالت چه؟ مقصودتان از عدالت چیست؟ آن هم روشن نیست. هر کسی که روی کار می آید یک تلقی از عدالت دارد. این گاهی مزاحم توسعه ملی می شود. بنابراین باید یک نظریه روشنی وجود داشته باشد که توسعه ملی ایران شامل عدالت اجتماعی باشد. 

یک سازمانی که متولی توسعه ملی باشد نداریم

نکته دوم اینکه یک سازمان و نهاد نخبه گرایی وجود ندارد که متولی امر توسعه ملی باشد. شاید بگویید که سازمان برنامه است. اما این سازمان اسمش فقط برنامه است. موقعی که تاسیس شد برای توسعه ملی ایران ایجاد شد. اما بعد به مرور این بودجه را به آن چسباندند، و عملا ذهن مسئولان آن سازمان به سمت بودجه رفت. حالا هم که یارانه اضافه شده رییس سازمان و همکارانش باید صبح تا غروب بدوند تا این پولی را که می خواهند آخر ماه بدهند، فراهم کنند. یک وضع فکر منسجمی برای توسعه ملی باقی نمی گذارد یک سازمان که متولی این باشد که برای توسعه ملی تصمیم سازی کند، نیست. اسمش هست، رسمش نیست. 

نکته سوم این است که یک مرجعی که تصمیم گیر باشد وجود ندارد. یعنی اگر این نهاد هم ایجاد شود تصمیم ساز است تصمیم گیر نیست. شما می خواهید بگویید شورای اقتصاد است. اما این شورا پروژه ها را تصویب می کند. توسعه ملی مجموعه چند پروزه نیست. یک پروسه است. آنجا باید تصمیم بگیرد که ما چگونه باید این کارها را سامان بدهیم. یک چیزی شبیه شورای امنیت ملی می خواهد. که هم رجال اقتصاددان در آن باشند و هم مسئولان مربوطه که در مورد توسعه ملی تصمیم بگیرند. وگرنه می گوییم که چشم انداز این است، سیاست کلی این است، ولی کار جلو نمی رود. دلیلش این است که اولا یک سازمان متولی وجود ندارد. ثانیا یک مرجع تصمیم گیر در سطح بالا نیز وجود ندارد باید این مسائل اصلی ما باشد که هم مناسب است در رسانه ها و فضای سیاسی در مورد آن بحث کنیم.

وفاق ملی باید حول یک چیزی محتوایی باشد 

 وفاق و همگرایی باید حول یک چیز محتوایی رخ بدهد. الان هم من خلا این بحث را می بینم. می گوییم وفاق باشد، برای چه باشد و حول چه باشد؟ اینکه هم دیگر را دوست بداریم که دردی را دوا نمی کند. این ایرادی که الان می گیرند این است. وفاق برای چه؟ باید بگوییم برای توسعه ملی ایران، لازم است که همه همفکر شوند. بنابراین بیاییم و یک نظریه مطرح کنیم و همه هم به آن بپیوندند. ممکن است بگویید حول محور انقلاب اسلامی، اما همه افرادی که الان افکار مختلف دارند انقلاب اسلامی را قبول دارند. ولی ممکن است که قرائت شان از حرکت فعلی انقلاب متفاوت باشد. پس بیاییم موضوعات ملموس تر را بیان کنیم. بگوییم که همه ما به دنبال چه هستیم؟

*مثلا سران قوا جایگاه چنین امری است؟

سران قوا موقت است. 

*ولی هنوز هم هست.

بله ولی بعد از بحرانی که ترامپ به وجود آورد تشکیل شد. دائمی نیست. برای معضلی که اگر وجود داشته باشد تشکیل می شود. آنچیزی که من می گویم باید مبنای قانونی روشنی داشته باشد. مثلا بخش بودجه را از سازمان برنامه جدا کنیم و این سازمان را متولی امر توسعه کنیم. این خلاف قانون هم نیست. رییس جمهور می تواند این کار را انجام دهد. سابقا هم همین بود. وقتی که سازمان برنامه به وجود آمد، بخش های جاری جز وزارت اقتصاد بود. یعنی هر چه درآمد مالیاتی و بقیه بود به خزانه می رفت و مجلس چگونگی توزیع آن را تعیین می کرد. و مطابق مصوبه مجلس خزانه هر ماه تخصیص به دستگاه ها می داد اما االان ابتدائا سازمان ببرنامه تخصیص می دهد و سپس نظرش را به وزارت اقتصاد و خزانه داری کل می دهد. گاه خزانه هم می گوید که من پول ندارم. صبر کنید تا پول بیاید. خب از اول به سراغ خزانه بروند. ممکن است که شورای تصمیم گیری اش اگر بخواهد شکل خارج از دولت پیدا کند، نیاز به تغییر قانون اساسی داشته باشد ولی در ظرف همین قانون اساسی دولت این کار را بهتر است انجام دهد و اقتصاددانان را هم عضو آن کند.

مطلقا هیچ پیشنهادی برای حضور در دولت پزشکیان نداشتم

*آقای دکتر! شما مطرح کردید که دغدغه توسعه ملی دارید. اگر شما رییس جمهور می شدید می توانستید آن را پیگیری کنید اما الان رئیس جمهور نیستید و مسیر اجرایی کردن مهم است، از این نکته می خواهم به دو روایتی برسم که درباره شما مطرح شده بود، روایت اول این بود که آقای لاریجانی قرار است معاون اول آقای پزشکیان شود، قرار است دبیر شورای عالی امنیت ملی شود، قرار است پُست کلیدی در دولت بگیرد. روایت دوم این بود که برخی ممانعت کردند از اینکه شما در دولت حضور داشته باشید. می خواستم که این روایت ها را شما پاسخ بدهید. واقعا پیشنهادی برای شما بود و جلوی آن گرفته شد یا پیشنهادی بود و شما قبول نکردید؟ چون در نهایت پیگیری این دغدغه امکان عملیاتی شدن وجود ندارد مگر اینکه شما در ساختار اجرایی قرار بگیرید.

این نکته را در ابتدا بگویم که باید دولت فعلی را کمک کنیم که موفق شود. چون شرایط کشور چه در حوزه منطقه ای و چه بین المللی شرایط خاصی است من وظیفه ملی و اسلامی خود می دانم که در هرجا که کمکی از دستم بر میاید انجام دهم. الان هم همین کار را می کنم. به آقای پزشکیان عرض می کنم و ایشان را فرد صادق و درستی می دانم و در طول سالهای متمادی مجلس ایشان را به خوبی می شناسم. اما اینکه به من پیشنهادی شده باشد، نه. هیچ پیشنهادی داده نشد.

*مطلقا هیچ پیشنهادی؟

مطلقا. نمی گویم هم که این بد است، نیروهای باکفایتی وجود دارند که به کار گرفته اند. ما هم به کارهای دیگر مشغولیم. نه ما ضرر کرده ایم و نه آنها. به نظرم این مسائل اهمیتی ندارد. خوب هم فکر کنیم و هم تلاش کنیم دولت و مجلس و قوه قضاییه که ارکان حکومت هستند موفق باشند خدمتگزاری به مردم و توسعه ایران را به خوبی دنبال کنند.

*آقای دکتر خودتان امیدوارید که این دولت با این تیمی که دارد هم در بخش اقتصادی و هم سیاسی موفق عمل کند؟

به نظرم قضاوت در این مورد زود است. من امیدوارم موفق شوند. البته تا الان کاری انجام نشده که بخواهیم تحلیل کنیم. زمان کوتاه است. باید زمان بگذرد که بگوییم روند اقتصادی در طول یک یا دوسال، چقدر موفق بود. در کجاها موفق بود. مخصوصا در مقوله سیاست.

این دولت تا آمد سر کار گرفتار مسائل منطقه ای هم شده است. لذا باید با ملاحظه بررسی کرد. به نظرم هنوز یک کار فوق العاده ای که بتوان گفت این نقطه قوت دولت است و در مسیر توسعه ملی ایران گام بزرگی محسوب می شود به نظرم دیده نشده البته همانطور  که گفتم انصافا الان برای تحلیل و قضاوت زود است.

تلاشی برای اینکه فردی در دولت حضور پیدا کند، نداشته ام

*یک روایت هم این است که شما سهم هایی در دولت دارید. وزیرانی که نزدیک به شما باشند، استاندارانی که نزدیک به طیف فکری شما باشند. این روایت چقدر نزدیک به واقعیت است؟

والله من تلاشی برای اینکه فردی در دولت حضور پیدا کند، نداشته ام. ولی افراد قابلیت های مختلف دارند. اکثر افرادی هم که در دولت هستند از دوستان ما هستند، حالا از طیف های مختلف.

دخالتی در عزل و نصب ها در دولت پزشکیان نداشته ام

*توصیه ای نداشتید؟

نه من توصیه ای نکرده ام. البته آقای پزشکیان همان اوایل از من خواسته بودند که نظراتم را بگویم. من بیشتر جنبه های محتوایی را گفته بودم که مسیر دولت از چه سمتی برود موفق تر است. چون در مجلس همکار بودیم و رفاقتی بین ما هست. ولی اینکه دخالتی در عزل و نصب ها داشته باشم، نه از من می آید نه ارتباطاتی دارم. آنجا هستند افرادی که متولی این امور هستند. شنیدم کمیته هایی برای انتصاب این افراد هستند و بررسی می کردند.

زندگی می کنیم برای صلح نه برای جنگ

*آقای لاریجانی! به بحث منطقه اشاره کردید، رهبری در چند هفته اخیر و بالا رفتن تنش ها در منطقه و مشخصا تنش بین ایران و اسرائیل، دو جمله کلیدی مطرح کردند، «نه تعلل کنیم نه شتاب زده عمل کنیم»،« نه کوچک انگاری کنیم نه بزرگنمایی». با توجه به تجربیاتی که شما هم در حوزه دیپلماسی داشته اید و هم در حوزه میدان، این دو جمله رهبری را تفسیر کنید. 

همه باید قبول کنند که ما زندگی می کنیم برای صلح نه برای جنگ.  جنگ هم پدیده ای است که یک زمانی ضرورت دارد. اما همه تلاش می کنند که جنگ ها کمتر باشد و تا آنجا که می شود از آن پرهیز کرد و از طرق دیپلماتیک مسائل را حل کرد.  این به این معنا نیست که ما پای اعتقاداتمان نیستیم اما مهم این است که اول از جنگ شروع می شود یا از صلح. 

عقل حکم می کند که از مسیرها و طرقی که هزینه کمتری داشته باشد استفاده شود. اگر نشد، ممکن است که از روش دیگری بهره ببرند. در ماجرایی که ما قرار گرفته ایم اولا باید قبول کرد که این ماجراجویی را آمریکایی ها و اسرائیلی ها به وجود آوردند. یعنی آمریکایی ها فعال هستند و اسرائیلی ها آلت فعل هستند. در همین تجاوزی که مجددا به ایران شده است مکشوف شده که هم اطلاعات را آمریکایی ها به اسرائیلی ها داده اند هم تجهیزات را.

 اسرائیل که این تجهیزات را ندارد. اینها همه تجهیزات مدرنی است که امریکایی ها به آنها داده اند. بنابراین طرف ما آمریکایی ها هستند. صریحا هم می گویند که کنار اسرائیل هستند. مصاف با آمریکایی ها در گذشته هم بوده اما الان جنسش متفاوت تر است. 

نکته دوم این است تحولاتی که در منطقه رخ می دهد، در نهایت قساوت است. یعنی هیچ کجا رفتار اینقدر شنیعی نبوده است. در غزه 50 هزار نفر را می کشند. مردم دنیا سر و صدا می کنند اما رجال سیاسی عملی برای کنترل شرایط ندارند. ما با یک جریان شرور مواجهیم که مساله اش تغییر عمده دادن در منطقه است. برخی می گویند که اسرائیل با عرب ها درگیر است ما چرا درگیر شویم؟

کشورهای عربی نگران اسرائیل هستند زیرا...

شاید اشتباه کرد زیرا ما به دنبال منافع ملی خودمان هستیم. البته ویژگی های اسلامی و انسانی هم لحاظ می کنیم اما اصل آن منافع ملی است. اگر کسی فکر می کند که این موجودات خطرناکی که الان دارند این کارها را می کنند بعدا سراغ جای دیگری نمی روند، دریافت درستی از صحنه ندارند. همین الان بعضی از کشورهای عربی که معمولا به ما ایراد می گیرند و مرامشان متفاوت است نگران اسرائیل هستند. چون می گویند اسرائیل کارش در آنجا تمام شود به سراغ جای دیگر می رود.

اسرائیل نشان داده می خواهد یک تسلط عمیقی در منطقه به وجود بیاورد که اگر آن را به وجود آورد، فرصت نفس کشیدن به خیلی از جاهای دیگر را نمی دهد. و این حتما هم برای کشورهای منطقه مضر است و هم برای ما.  اینکه شما خارج از سرزمین خود از امنیت ملی دفاع می کنید، ضعف شما نیست. قدرت شماست. خب تبعاتی هم دارد. شما هم باید قبول کنید که باید هزینه بدهید و در عوض نفعش را هم می برید. 

نکته دیگری که به نظر در شرایط فعلی مهم به نظر می رسد این است که چون غرب یک مناقشات دیگری هم در منطقه دارد بنابراین در یک مجموعه ای اینها را می بیند. در این مجموعه نسبت به ایران هم یک فلشی دارند. حالا با همه این حرفها باید چه کار کرد؟ من تصورم این است که آن مطلبی که رهبری فرمودند که حادثه اخیر را نه خیلی رقیقش کنید و نه خیلی غلیظ که دیگران تبلیغ می کنند، واقعیتش همین سخن رهبری است. حالا مسئولان نظامی هم به موقع توضیحات خود را می دهند. حال باید با مجموعه شرایط این مسیر را چگونه پیمود؟ 

هم در میدان آمادگی داشته باشیم هم از ظرفیت دیپلماسی درست استفاده کنیم

من تصورم این است که هم باید در میدان آمادگی کافی داشته باشند هم از ظرفیت دیپلماسی درست استفاده کنیم. این دیپلماسی است که باید این کار را بکند نمی تواند یک دیپلماسی نمایشی باشد بلکه باید دیپلماسی استراتژیک باشد. متن مناقشه فعلی در منطقه است اما سطحش تاثیرگذاریش، استراتژیک است. بنابراین دیپلماسی آن هم باید در همین سطح هایپولتیک باشد و خرد نیست.

جمهوری اسلامی علاقمند به درگیری نیست

به همین دلیل فکر می کنم که باید در هر دو عرصه آمادگی وجود داشته باشد. این بحران بالاخره خاتمه پیدا می کند. منتها باید با لوازمش به آن توجه شود. خیلی مهم است که عمق مطلب درست درک شود و با مردم دقیقا موضوع بیان شود. که احساس نکنند جمهوری اسلامی واقعا علاقمند به درگیری است.  جمهوری اسلامی علاقمند به درگیری نیست. ولی آماده دفاع از خود است. این دو مقوله مجزا از هم است.  یعنی ما نمی خواهیم ماجراجویی کنیم. بلکه می خواهیم از منافع ملی خود دفاع کنیم. این حتما باید با دیپلماسی خاص عجین شود. ان شالله دولت آن را انجام خواهند داد.

*در روندی که طی یک سال و نیم اخیر و به خصوص در ماههای اخیر، شاهد بودیم، تعداد زیادی از فرماندهان کلیدی و چهره های مهم حماس و حزب الله و حتی مستشاران کلیدی سپاه قدس، مورد هدف قرار گرفتند. به نظر شما حذف این افراد با ترور، بمباران و ... ثلمه ای به ساختار موجود وارد می کند؟

از همه حرف های ما همین ثلمه را یادتان مانده(خنده)

*بله(خنده) و اینکه  فکر می کنید که چه نتیجه ای بر محور مقاومت خواهد داشت؟ درست است می گویند به شخص نیست به ساختار است. اما بالاخره اثر وضعی دارد، تحلیل و نظر شما چیست؟

حتما اثر وضعی دارد اما باید بین دو سطح تفاوت قائل شد. در کوتاه مدت خسارت است. تردیدی نیست. و در مورد بعضی از افراد در درازمدت هم خسارت است. زمانی که آقای بهشتی را ترور کردند، خسارت بود در کوتاه مدت، ولی به نظر من در دراز مدت هم حذف ایشان خسارت بار بود. این اسامی که بر شمرده اید، حذف شدنشان در کوتاه مدت خسارت بار بوده، بعضی ها در دراز مدت هم خسارت بار است.

شهادت حاج قاسم و سیدحسن نصرالله خسارت دراز مدتی بود

*مثل حاج قاسم....

مثل حاج قاسم مثل خود آقای نصرالله. شهادت این افراد خسارت درازمدتی هم دارد یعنی به سادگی نمی شود جایشان را پر کرد. اما آن چه که مهم است این است که بین خسارت کوتاه مدت و دراز مدت تفاوت وجود دارد. اشتباهی که اسرائیل می کند این است که گمان می کند با حذف چند نفر مشکل حل می شود. اینهایی که الان در غزه مبارزه می کنند، همه شان سنوار و هنیه نیستند، جوانانی هستند که جهاد را ادامه می دهند. 

نکته ای وجود دارد که غربی ها و اسرائیل غالبا به آن توجه ندارند. مبارزه ای که به آن می گوییم مقاومت یعنی چه؟ مقصود ما از مقاومت این است که عنصر محوری آن جهاد است. جهاد با عواطف و احساسات دینی مردم ربط پیدا می کند. سوال این است که حالا که شما اینها را ترور می کنید، این احساسات هم از بین می رود؟ یا تشدید می شود؟ تشدید می شود. کمااینکه در طول مدت اینگونه بود. یعنی در دراز مدت این ماجرا ادامه دارد. در حزب الله هم اینگونه است. 

افرادی را با پیجرها زده اند، تعدادشان هم کم نبود اما افراد جدیدی جایگزین شده اند. درست است که تجربه قبلی ها را ندارند اما شجاع تر و جسورتر هستند، با علاقه بیشتری کار می کنند. چرا که عواطفشان تحریک شد. لذا در کوتاه مدت ضربه خوردند و خوردیم اما در درازمدت، آنها ضربه شدیدی می خورند. 

مثلا در عراق ببینید، وقتی که آمریکایی ها آنجا را گرفتند این حجم از مقاومت وجود داشت؟ نه. چرا به وجود آمد؟ فشار اشغالگری باعث شد که مقاومت بجوشد. خود حزب الله چگونه به وجود آمد؟ وقتی به وجود آمد که اسرائیل بیروت را گرفت. وقتی اشغال شد. نیروهای شجاع و مستقل گفتند که حالا برای نجات لبنان باید جریان جهادی به وجود بیاوریم. اصلا شروعش از همین جاست. همین جریان جهادی باعث عقب نشینی صهیونیست ها شد. حالا این جریان بزرگ و وسیع شده اند، حالا می گویند ایران آن را به وجود آورده. 

ایران آن را به وجود نیاورده اما کمک کرده است، خود مردم لبنان آن را به وجود آوردند. کمااینکه در یمن هم اینگونه است. وقتی عربستان شروع به بمباران یمن کرد، جریان حوثی نضج گرفت یعنی الان مردمشان متحد هستند. خودشان دارند این کار را می کنند. هیچ کشوری و هیچ ملتی دوست ندارد زیر سلطه کشور دیگری باشد. فرقی ندارد آمریکا باشد یا عربستان.  الان اسرائیل می گوید چون قدرت دارم لبنان را می گیرم. خب زور می گوید. هیچ لبنانی ای چه مسیحی چه شیعه و سنی آنها را نمی پذیرند.

حتما به آتش بس فکر می کنیم و مفید است

*تعلل ایران در پاسخگویی به ترور هنیه در خاکش، بخاطر موضوع آتش بس بود که مقامات رسمی هم آن را تایید کردند، اما آتش بس صورت نگرفت و اتفاقات بعد از آن را شاهد بودیم، از حرف های شما می شود این برداشت را داشت که آتش بس هنوز هم ایده در دسترس برای جمهوری اسلامی است؟ یا بعد از اتفاقاتی که در هفته های اخیر رخ داد ممکن است که آتش بس از لیست ایران خارج شده باشد؟

آتش بس امری نیست که به این سادگی خارج شود. به هر حال هر چقدر این مسائل به صورت کم هزینه تر حل شود به نفع مسلمانان و مظلومان است. یعنی ما که اینجا نشسته ایم باید توجه کنیم که آنها زیر بمباران هستند و ما برای دفاع از زن و مرد و ... تلاش کنیم. چه در میدان و چه در دیپلماسی. 

بنابراین آتش بس حتما چیزی است که ما فکر می کنیم و مفید است. وزیر خارجه ما هم که به کشورهای مختلف سفر کرده اند، همین تلاش را داشته اند. تا ماجرا گسترش پیدا نکند. اما باید آمادگی از هر جهت باید داشت. اما اولویت این است که از راههای ساده تر موضوع حل شود.

مساله نفوذ در ایران در سال های اخیر جدی است

*آقای دکتر! در ماجراهای اخیر، بحث نفوذ را در ایران و البته لبنان و در کل در محور مقاومت چقدر جدی می دانید؟

کلا مساله نفوذ در ایران در سال های اخیر جدی است. به نظر من از سالها پیش یک غفلت هایی به وجود آمده و گرچه بخش های امنیتی کشور هم به اینها ضربه زده اند اما نتوانستند مانع همه اینها شوند. بهرحال نکته مهمی است که الان هم دنبال می کنند و تمهیداتی هم می اندیشند. 

*یعنی در ساختار سیاسی و امنیتی کشور نفوذ داریم؟ یا نظامی؟

نمی توانم بگویم که در کدام بخش ولی می دانم که به هر حال یک حوادثی مثل ترورها رخ داد، چه برای دانشمندان هسته و چه برای غیره، که نشان می داد اینها نفوذی کرده اند. کشفش خیلی مهم است. چه تعدادش و چه از نظر کیفیت مهم است. بنابراین باید روی این مساله حساس بود و سرنخ هایش را به دست آورد که الان این حساسیت به وجود آمده است.

اسرائیل حدود 15 سال بر روی ماجرای پیجرها کار کرده بود

*در خود لبنان و اتفاقاتی که برای سیدحسن نصرالله و بقیه فرماندهان افتاد همین مساله نفوذ از نگاه شما وجود داشت؟

نمی دانم آیا واقعا براساس نفوذ بوده یا رفتاری که داشته اند. مثلا در قضیه پیجرها نمی توانیم بگوییم نفوذ بوده است. ولی تمهید دراز مدتی داشته اند. یکی از نکاتی که این روزها می گویند این است که ایران چون در این ماجرای اخیر از حماس حمایت کرد، همین باعث شد که اینها به سوی ایران آمده اند اما واقعیت موضوع این نیست. 

ببینید در مورد پیجرها، حدود 15 سال بر روی آن کار کرده اند. برای حالا نیست. یعنی طرخی را اندیشیده بودند که باید این پیجر درست کنند، در 4 تا کشور شرکت بزند، چگونه بازاریابی کنند و به دست حزب الله بدهند و سپس در یک لحظه 3 هزار نفر را دچار مشکل کنند. روی این موضوع کار شده بود. پس شما یک حریفی دارید که سال ها فکر می کند، و در یک لحظه به شما لطمه می زند. مربوط به یک سال اخیر هم نیست.

*آقای لاریجانی! شما در یک دوره ای دبیر شورای عالی امنیت ملی بوده اید. در آن دوره بحران های زیادی را تجربه کرده اید. جنگ 33 روزه هم در همان دوره شما رخ داد...

و جنگ 22 روزه.

*چه شباهت هایی بین آغاز این تنش و اداره آن و پایان و آتش آن جنگ با این جنگ می بینید. مشخصا چه وجه اشتراکات و افتراقاتی وجود دارد؟

از نظر شدت عملیات نظامی در لبنان، شبیه به قبل است. در آن روزها هم خیلی شدید بود. بخصوص در یکی دو هفته اول، خیلی شدید بود. آن روزها ما در دبیرخانه شورا جلسه داشتیم، شهید سلیمانی بعد از یک هفته از جنگ آمدند و گزارشی به ما دادند و با هم به مشهد خدمت آقا رفتیم. کاملا نشان می داد که هجمه شان سنگین بوده است. اما اینکه ما چه کنیم استراتژی همان بود که رهبری مدون کردند. 

ولی از نظر اینکه صحنه درگیری چگونه دنبال می شود در ظرف زمانی فعلی یک تفاوت هایی دارد. یک جنگ 22 روزه در غزه داشته ایم و یک جنگ یک ساله الان داریم. پس حریف به این نتیجه رسیده که زمان برایش خیلی مهم نیست. برایش مهم هم نیست آبرویش در دنیا برود. الان همه دنیا علیه اسرائیل حرف می زنند اما برایش مشکلی نیست. می گوید من ادامه می دهم. این ادامه دادن به نفعش نیست. ولی باید بفهمیم که می خواهد چکار کند. دفعه قبل یک عده آمدند و وساطت کردند به محض اینکه اسرائیل احساس کرد که در سرازیری قرار دارد، به دنبال جنگ 33 روزه رفت. سه هفته اول نمی رفتند ولی وقتی فهمیدند که اوضاع به آن نتیجه ای که می خواهند نمی رسد، به سمت آتش بس رفتند. یک سری دلال هم در منطقه داشتند که شروع کردند به تماس گرفتن تا ماجرا حل شود. از این جهت تفاوت دارد.

یعنی اینها این دفعه با یک تمهیداتی، نقطه ضعف های قبلی شان را پوشش دادند و آمدند گفتند که ما یک ضربه کلان می زنیم بعد حزب الله ناتوان می شود. این ایده شان الان عقیم مانده است. آن ضربه ای که زدند خیلی امیدوار بودند که ظرف یکی دو هفته جنگ تمام شود ولی دیدند که نه، حزب الله جانشین پیدا کرد و دارند عملیات می کنند. الان این نظریه شان برای خودشان پر هزینه شده است.

اینکه آیا توان دارند که ادامه دهند؟ می گویند می توانیم اما نمی دانم که در عمل می توانند یا نه. از حرفهای برخی از غربی ها مثل فرانسوی ها و امریکایی ها بر می آید که اینها می خواهند به یک آتش بس برسند، بهرحال لبنان عرصه سیاست های مختلف است. آنها فعال هستند. لذا در وضع غزه با لبنان مقداری تفاوت است. 

غزه بخشی از فلسطین است که اسرائیل همیشه روی آن نظر داشته، اما لبنان اینگونه نیست. لبنان کشوری است که جریانات مختلف سیاسی در آن وجود دارند که آنها هم فعال هستند. اینکه در آینده چه می شود؟ به نظر می رسد با توجه به تجربه ای که اسرائیلی ها پیدا کرده اند فشار می آورند که بگذارید کار را جلو ببریم. از حرف های نتانیاهو اینگونه بر می آید. می گوید ما الان تصمیم گیر هستیم نه آمریکا اما خلاف می گویند. چون اگر امریکا دستش را از پشت اسرائیل بردارد نمی توانند کار مهمی انجام دهند. 

تجهیزاتی که به کار می برند همه آمریکایی است. خودشان که هواپیمای اف 35 ندارند موشک هایشان را هم تامین می کنند. بنابراین حرف می زنند اما اینکه چگونه می خواهند ماجرا را ختم کنند، قدرتهای بزرگ هرکدام نظریه ای دارند. باید ببینیم چطور پیش می رود.

یک نقطه عطف در جنگ 33 روزه

*در جنگ 33 روزه که شما هم از نزدیک در جریان آن قرار داشته اید، برای رسیدن به آتش بس چه اقداماتی انجام شد؟ و فکر می کنید اگر سردار سلیمانی زنده بودند 7 اکتبر اتفاق می افتاد یا نه؟ 

نقش سردار سلیمانی خیلی زیاد بود. ایشان انسان باهوشی بود و وقتی بحث دیپلماتیکی برای حل مساله بود، خیلی زود نقطه کانونی آن را می فهمید و همراهی می کرد.  خود آقای نصرالله هم این ویژگی را داشت، هوشیار بود و این هوشیاری آنها را رهبرانی قوی کرده بود.

آن موقع ما هر روز در دبیرخانه، عصرا جلسه در مورد جنگ 33 روزه داشته ایم. سردار رشید از ستاد کل می آمدند، سردار باقری هم گاهی تشریف داشتند، وزیر خارجه و سایر مسئولان هم بودند و بررسی می شد که چه کارهایی باید انجام شود.  آن جنگ یک نقطه عطفی داشت و آن زمانی بود که سردار سلیمانی بعد از هفته اول درگیری از لبنان برگشتند و گزارشی دادند. آقا در آن زمان مشهد بودند، ما با هم رفتیم خدمت ایشان. آقای سلیمانی هم شرایط را شرح داد. آنجا رهبری راهبرد را مقاومت جدی تعیین کردند. پیام ایشان وقتی به آقای نصرالله و دیگران رسید، عزم شان جزم شد و آن نقطه ای بود که صحنه را بعد از یک هفته تغییر داد. 

بعد از آن سه هفته، دلال های منطقه ای فعال شدند چون معلوم بود به آنها گفتند شرایط خوب نیست و به سمت ایران بروید و راضی شان کنید که حزب الله پای توافق بیاید. در هفته اول یک اجلاسی در رم برگزار شد که خانم رایس در آنجا حضور داشت. خانم رایس در آنجا گفت که تا حزب الله تمام نشود ما آتش بس را قبول نمی کنیم. اما بعد از سه هفته فوری دلال های منطقه را فعال کردند که با اینها برای آتش بس تماس بگیرید. قطعنامه ای که دادند نقاط قوت و ضعف داشت. ولی حزب الله آن را قبول داشتند و آن را پذیرفتند. آقای ظریف نماینده ایران در سازمان ملل بود که من نیمه شب با او تماس گرفتم که این کار را پیگیری کنند. که الحمدلله اوضاع آرام شد. 

سردار سلیمانی می فهمید کجا از حوزه دیپلماسی بهره ببرد و چه زمان از حوزه میدان

نکته اصلی کیفیت فکر آقای سلیمانی بود که می فهمید کجا از حوزه دیپلماتیک باید بهره برد و چه وقت در حوزه میدان عمل کند. آقای نصرالله هم آدم باهوشی بود. علاوه بر مقام معنوی ای که داشت، خصوصیات سیاسی زیادی هم داشت و در سیاست باهوش بود. 

یک بار به سوریه رفته بودم، آقای نصرالله علاقمند بود ما را ببیند و یک جایی قرار گذاشتیم و شب دیدار کردیم. در آنجا بحث به مسائل معنوی کشیده شد. من خیلی از محضر او لذت بردم. معمولا سیاستمداران روحیه سختی دارند اما ایشان خیلی روحیه رقیق و لطیفی داشت. نقل می کرد که من گاهی با خودم خلوت می کنم تا ببینم چه آورده ای برای آن دنیا دارم. اشک می ریزم. خیلی حالات جذابی داشت. این حالاتش را هم جایی نقل نکرده است. یک شخصیت ذو ابعادی بود، هم فهم سیاسی خوبی داشت هم فهم میدانی و هم از نظر گرایش عارفانه برداشت های خوبی داشت. خدا رحمتشان کند. اینها سرمایه های بزرگی بودند. و انشالله خداوند تعدادشان را زیاد کند.

*اگر سردار سلیمانی در قید حیات بودند، 7 اکتبر به وجود می آمد یا نه؟

والله من رجال الغیب نیستم که...

در مورد 7 اکتبر با ایران مشورتی نشد

*تحلیل تان را براساس تجربیاتتان بفرمایید.

سردار قاانی هم خیلی شبیه سردار سلیمان

اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار