خبرگزاری تسنیم-
در دهه 90، بازار مسکن ایران شاهد تحولات و نوساناتی بود که کمتر در تاریخ اقتصادی کشور سابقه داشته است. جهش 8 برابری قیمت مسکن در دوران ریاستجمهوری حسن روحانی، نه تنها تعجببرانگیز بود، بلکه موجی از نگرانیها و پرسشها را در میان شهروندان و کارشناسان اقتصادی به وجود آورد. این پدیده نه به عنوان یک رویداد انفرادی، بلکه به عنوان نتیجهای از تعامل پیچیده عوامل متعدد داخلی و خارجی قابل بررسی است. از تحریمهای بینالمللی گرفته تا سیاستهای پولی و مالی داخلی، هر یک در این تغییرات سهمی داشتهاند. در این یادداشت، قصد داریم با نگاهی دقیقتر به ریشهها و عوامل مؤثر بر این جهش قیمتی بپردازیم و تبعات آن را بر اقشار مختلف جامعه و کلیت اقتصاد کشور مورد ارزیابی قرار دهیم.
دهه «رکود، عبرت، تجربه»/ 10میلیون فقیر حاصل 1 دهه اقدام غلطدهه «رکود، عبرت، تجربه»/ رشد 3برابری اجاره مسکن در دهه 90دهه «رکود، عبرت، تجربه»/ رکود رکورد زد؛ رشد 1 دهه فقط 1درصددهه «رکود، عبرت، تجربه»/ خسارت 1دهه توقف ذخیرهسازی گاز ایراندهه «رکود، عبرت، تجربه»/ رشد 1000 درصدی نقدینگی و «بلای تورم»
بر پایه دادههای منتشر شده از سوی وزارت راه و شهرسازی، مشاهده میشود که در سال 1399، حجم واحدهای مسکونی تکمیل شده در مقایسه با سال 1392، که پروژههای آغاز شده در دولت قبل به اتمام رسیدند، به طور چشمگیری کاهش یافته است. به طور دقیقتر، این کاهش تقریباً به میزان نصف ارزیابی میشود. همزمان، میزان تسهیلات پرداختی برای ساخت و ساز مسکن نیز با کاهش معناداری روبرو شده و تقریباً 39 درصد افت داشته است. این روند نزولی، نشاندهنده تغییرات قابل توجهی در سیاستگذاریهای مرتبط با بخش مسکن است که زمینهساز تحولات بنیادین در این حوزه شده و بر جامعه تأثیر گذاشته است.
در یکی از بارزترین نمونههای تورم اقتصادی در بخش مسکن، شاهد افزایش شدید و بیسابقه قیمتها در شهر تهران طی دوره ریاستجمهوری حسن روحانی بودیم. این افزایش قیمت که از تیرماه 1392 با میانگین قیمت هر متر مربع مسکن حدود 3٫7 میلیون تومان آغاز شد، در تیرماه 1400 به بیش از 30 میلیون تومان برای هر متر مربع رسید، نشاندهنده رشدی بیش از هفتصد درصدی است. این جهش قیمتی نه تنها برای خریداران بلکه برای کل اقتصاد کشور پیامدهایی داشته است.
* افزایش هشت برابری قیمتها در بازار مسکن و تعلیق پروژههای بزرگ مسکن مهر
در دهه نود، بازار مسکن شاهد تحولات عمدهای بود. این تغییرات بهویژه در پی توقف پروژههای عظیم مسکن مهر و نبود برنامههای جامع جایگزین برای آن، منجر به کاهش قابل توجه عرضه مسکن در سطح کشور شد. این روند کاهشی، همراه با افزایش قابل ملاحظهای در قیمتها بود، بهطوریکه قیمت هر مترمربع مسکن در پایتخت از زیر 3٫7 میلیون تومان در دوران پایانی دولت محمود احمدینژاد، به بیش از 30 میلیون تومان در پایان دوره دولت روحانی رسید. این افزایش قیمتها، تأثیرات ژرفی بر جامعه داشته و موجب فشار مالی بر دوش خانوادههای مستأجر و جویندگان مسکن شده است.
* کاهش 30 درصدی اعطای وامهای ساخت مسکن در دولت قبل
در دوران دولت دهم، سالانه حدود 900 هزار فقره وام ساخت مسکن به متقاضیان پرداخت میشد، این در حالی است که این آمار در دوره دولت بعدی با کاهش محسوسی به حدود 600 هزار فقره رسید. این تغییر رویه، به همراه سیاستهای دیگر، به کاهش عرضه مسکن و افزایش قابل توجه قیمتها منجر شد.
در دولت یازدهم و دوازدهم، تمرکز بر وامهای خرید مسکن به جای وامهای ساخت مسکن افزایش یافت و طرحهایی مانند صندوق پسانداز مسکن یکم توسط وزیر وقت، پیادهسازی شد. این رویکرد در شرایطی که عرضه مسکن کمتر شده بود، به افزایش تقاضا و بالا رفتن قیمتها کمک کرد. این پدیدهای است که پیش از این نیز در اقتصاد ایران شاهد آن بودهایم، اما تکرار آن در دوره اخیر، سوالاتی را درباره انگیزههای پشت این سیاستها مطرح میکند.
* افزایش قیمت مسکن، عوامل داخلی،بین المللی و سیاست های کلان
بدون تردید، افزایش قیمت مسکن در دولت روحانی نمیتواند تنها به عوامل اقتصادی ساده نسبت داده شود. باید به عمق ساختارهای اقتصادی و تصمیمات کلان دولتی نگاه کرد تا علل این تورم بیسابقه را دریافت. در ابتدا، نگاهی به بازارهای موازی مانند ارز و طلا نشان میدهد که نوسانات آنها نیز در افزایش قیمتها در بازار مسکن نقش داشتهاند. این بازارها، به ویژه در شرایط اقتصادی ناپایدار، به عنوان مکانی برای سرمایهگذاریهای امن تلقی شده و تأثیر مستقیمی بر روی قیمت مسکن داشتهاند.
* راهکارها برای حل مشکل مسکن
مسئله مسکن در ایران، پیچیدگیهایی دارد که به سادگی با برنامههای کوتاهمدت قابل حل نیست و نیازمند درکی عمیق از اقتصاد کلان و منابع مالی پایدار است. دولت به تنهایی و بدون دسترسی به منابع کافی قادر به رفع این چالش نخواهد بود.
یکی از رویکردهای کلیدی که میتواند در این زمینه موثر باشد، تعامل و همکاری بیشتر با مردم و بخش خصوصی است. بهویژه اینکه مشارکت مردمی میتواند از طریق بازار سرمایه و عرضه سهام پروژههای مسکن تقویت شود. این شیوه به شرکتهای معتبر اجازه میدهد تا طرحهای خود را به سرمایهگذاری عمومی بگذارند و مردم نیز با سرمایههای کوچک خود به خرید و سرمایهگذاری در این بخش بپردازند.
از سوی دیگر یکی از دغدغههای اساسی حوزه مسکن، پروژههای نیمهکارهای است که از دوران گذشته رها شدهاند یا ساخت مجتمعهایی که فاقد حداقلهای زندگی روزمره میباشند. در این میان، میتوان توجه ویژه به بافتهای فرسوده ، گرهای از مشکل مسکن را باز کرد. این بافتها، که از قبل دارای زیرساختهایی چون آب، برق، گاز و مخابرات هستند، نیازمند تقویت و بهسازی میباشند . علاوه بر این، امکانات رفاهی و خدماتی مانند مراکز انتظامی، درمانی و وسایل نقلیه عمومی نیز در این مناطق در دسترس است.
این در حالی است که بسیاری از پروژههای مسکن دولتی، علیرغم ساخت و سازهای گسترده، همچنان از کمبود امکانات رنج میبرند. پس به جای سرمایهگذاری در پروژههای جدید که نیازمند تامین زیرساختهای اولیه هستند، میتوان با احیای بافتهای فرسوده، ضمن حفظ میراث شهری، شاهد تحولی مثبت در بخش مسکن بود. البته، این امر زمانی امکانپذیر است که پیمانکاران و شرکتهایی با تجربه و صلاحیتهای لازم در زمینه فنی و مالی درگیر پروژهها باشند.
* رضا خانزادی - پژوهشگر اقتصادی